دوبیتی
مگر مارال زیبا رو تویی تو
هنوز آهوتر از آهو تویی تو
پلنگ چابکِ شاهو منم من
غزال مستِ دالاهو تویی تو
اگر روزی گذر افتد به شیراز
روم در محضرِ رندِ غزلباز
چنان بر طبل دلشادی بکوبم
که حافظ گردد از نو نغمهپرداز
بدور از کوچهیِ اردیبهشتم
نمیباشد گریز از سرنوشتم
بدم می آید از این زندگانی
تنفر دارم از دنیای زشتم
اگر از دیدنت بی تابم ای عشق
خرامانآمدی درخوابم ایعشق
به روی رنگ رخسارت زدم زُل
که غرقِ تابش مهتابم ای عشق
رود شهریور و درفصل گلریز
بریزد برگِ تن زردِ دل انگیز
به عشق روزهایِ مهر گستر
طلا می بارد از اندام پاییز
گرفتارِ کویرِ سینه چاکیم
به دور از چشمه هایِ آب پاکیم
جهنم کرده ای بر پا تو ای شیخ
مکن کز دست بی برقی هلاکیم
قناری در قفس آوازمیخواند
برایِ جوجه های نازمیخواند
به دور از لانه با بالِ شکسته
به یادِ آخرین پرواز میخواند
در آغازِ سرودم ناز با تو
جوابم یک دهن آواز با تو
طنینِ تنبک و تنبور با من
سه تارِ بی غمِ شهناز با تو
به دور از خانه زیرانداز با تو
سرِ شب یک دهن آواز با تو
سه تار و ساغر و سیگار بامن
شرابِ نم نمِ شیراز با تو