دوبیتی
20 تیر 1402
X

به دور از باغِ سبزِ دلپذیرم

بریزد‌ موجِ گرما در مسیرم

شدم‌‌ پی‌جویِ دل منزل به منزل

نشد از او نشانی دستگیرم

15 تیر 1402
X

همان قلدر مآبانی‌ که مستند

کمر‌ بر حذف‌ دانشگاه بستند

به دستورِ خدایِ‌‌ عصر وحشت

قلم را ‌ با تبر گردن شکستند

14 تیر 1402
X

دلم تنگ از فراقِ رویِ‌عشق است

امیدِ زندگی از بویِ عشق است

مگر باد صبا با خود بیارد

نسیمی‌راکه درگیسوی‌عشق است

11 تیر 1402
X

دلارامی که بی‌ تابم نموده

به‌ جز از ایلِ‌ قشقایی نبوده

شنیدم در ارم از مهرورزی

هزاران سروِ ناز او را ستوده

10 تیر 1402
X

زدند‌ آن‌ها به من انگِ سیاسی

که با خارج نشینان در تماسی

اگر‌ چه پیرِ زندانِ اوینم

به جرم نقدِ قانونِ اساسی

8 تیر 1402
X

شرابِ کهنه یِ انگور باشی

چهل روز از نگاهم ‌ دور باشی

تو را تا جرعه ی آخر بنوشم

به شرط آنکه با من جور باشی

8 تیر 1402
X

به عشق بوسه بر دستان گرمت

سفر‌ کردم به آبادان گرمت

بهاران رفت و در قصرت نکردی

مرا دعوت به‌ تابستان گرمت

28 خرداد 1402
X

بنا شد با حضورِ تیر و ‌‌ مرداد

تحول‌ در‌ بهاران گردد ایجاد

به یادِ لاله ها در حینِ رفتن

چه اشکی میچکد ازچشم خرداد

25 خرداد 1402
X

وجودم را سراسر مست کردی

نبودم‌ را دوباره هست کردی

چنان خوبی که‌‌ با ‌‌‌ طبعِ بلندت

خدا را باخودت همدست کردی