دوبیتی
23 اردیبهشت 1398
X

تو که گیسو به روی شانه داری

به دور چهـره ات پروانه داری

معطـر می شود حال وهوایم

مگر در کوچه ی ما خانه داری

22 اردیبهشت 1398
X

رباعی از غزل می ریزد امشب

ستاره بر زحل می ریزد امشب

بیا امشب بسوزانـم در آغـوش

که نازت در بغل میریزد امشب

20 اردیبهشت 1398
X

بـه سوی مقصدم بـا پای لنگان

نـدارم انــدکی از کفـش ایمـان

همانروزی که عشقم بیوفا شد

بــریدم از رفیـق سست پیمان

19 اردیبهشت 1398
X

نه بی پرواشنا در آب وگِل کن

نـه بـا هـر آشنـایی درد دل کن

اگـر خـواهی کـه آسیبی نبینی

حـــذر از آدم پست ِ مُخِـل کن

18 اردیبهشت 1398
X

همانروزی که دل بستم به مویت

شبـم روشن شد از مهتاب رویت

به غیر از کوچه ها در بر گرفته

فضای خـانه ام را عطـر و بـویت

14 اردیبهشت 1398
X

نمی پاشد شبی عطری به رختم

کــه آرامــم کنـد بــر روی تختـم

از آن روزی کـه دل از من بـریده

کنم‌ هــــر ثانیه لـعنت بــه بختم

13 اردیبهشت 1398
X

بـــزن سنتورِ شعر مــولیـان را

درآور نغمــــه ی مشکاتیـان را

بزن بانو که در نُت ها نفهمید

الاهــــه آهِ پُــر ســوزِ بنـان را

9 اردیبهشت 1398
X

مسیحی زاده ای در قصر نور است

که خود از حـوریان تـن بلــور است

شقـــایق منظـــرِ گــیـسو طـــــلایی

خـــدای دلبـــــرانِ شــرقِ دور است

7 اردیبهشت 1398
X

رخی از جلـوه هـای نـور دارد

لبی شیـرین تـر از انگـور دارد

نگاهی پر شرر دارد که عاشق

بـه دنبالش دلی پُـر شور دارد