آرشیو شهریور 1404
19 شهریور 1404
X

همان ساعت که‌ بانو قهرکردی

به کامم زندگی را ‌ زهر کردی

شبانگاهی که رفتی از دیارم

توقف در کدامین شهر کردی

5 شهریور 1404
X

غم گیتی چو به بندت بکشد ازپس و پیش

پیش افشاگر بی ریشه منال از دل ریش

پشت ِ ‌آلونک سرما زده در پای سکوت

سر به دامانِ گریبان بنه در خلوت خویش

کسی از ضلع تعقُل به یقین تکیه نکرد

نه به‌ خاخام یهودی نه به آخوند وکشیش

شحنه‌ی‌ِشب‌چه‌بداندکه‌ درخشنده تر است

دین و آیین من از آینه ی کاخ هَدیش

گفته‌ بودی‌ که وقیحانه تَوهّم زده است

شیخ شهرازتب هذیان نکشدبنگ وحشیش

واعظانمظهر وَهمند و به تعبیر حکیم

خوابِ آشفته تراوش کند از ذهن پریش

رود از شوق چرا تا به لب دره یِ گرگ

سگِ‌ بینای شبان گرچه گرا داده به‌ میش

ظاهرِ شیخِ ریا را عسلم ساده مگیر

که به تیغت بزند بی خبر از نخ نخ ریش