آرشیو خرداد 1402
7 خرداد 1402
X

ناله کن ناله که از دردِ وطن پیر ‌شدیم

دیگر از‌ فاجعه یِ بودنمان سیر شدیم

رعد و برقی که جهیدن بگرفت از تنِ ابر

آن‌چنان بر سرمان زد که‌ زمین گیر شدیم

شبحی چنگ به ماه میزد و ما ازسرِ شوق

بی خبر از همه جا خیره به تصویر شدیم

مِثلِ سنگی که ندارد خبر از مقصدخویش

بارها بی هدف‌ از دره سرازیر شدیم

مُلک جم عرصه ی شمشیرجهالت شدوما

شاهد گسترشِ مرگ مشاهیر شدیم

حیله ی شیخِ ریا بر سر باور که نشست

همگی با تلی از توطئه تسخیر شدیم

سالها رفت و دراین ملک پر از غصه هنوز

کس نگوید که چرا این همه تحقیر شدیم

زندگی دستِ قضا و قَدَر افتاد که ما

کم کم‌ از راه‌ِ دعا تابعِ تقدیر شدیم

بذرِ امید بپاش از سبدِ ایده ی نو

شاید از نو عسلم شاهدِ تغییر شدیم

6 خرداد 1402
X

پسِ باغ قوامای غنچه یناز

مگر پیراهنت را کرده ای باز

هنوز از بوی نارنج تو پر بود

تنِ اردیبهشت‌ِ شهرِ شیراز

5 خرداد 1402
X

به قولِ خداوندِ اردیبهشت

نشاید‌ که بگریزی‌ از سرنوشت

دهن را پر از حرفِ زیبا بکن

زبان رانچرخان به گفتار زشت

5 خرداد 1402
X

شکوهِ روی ماهت جلوه ریز است

تلالویِ نگاهت شعله خیز است

اگر باغِ بهاران شد معطر

صبا در تاب زلفت مشک بیز است

3 خرداد 1402
X

تنم آتش گرفت از آهِ سوزم

نکردی چاره ای بر حال و روزم

کشاندی بر سکوی انتظارم

که چشمم را به روی در بدوزم