4 اردیبهشت 1399

لحن سازم در غروب جمعه محزون میزند
پا به پایِ بغض نی باسِحر وافسون میزند

نغمه ها جاری شود از جوی ضرباهنگ ها
ساز دلکوک ِصبـا وقتی کـه موزون میزند

هم زمـان بـا آه ِ لیلی تنـــدر ِ شـلاق عشق
مِثل آتش بادهـا بـر پشت ِ مجـنون میزند

رقص نُت ها آورَد چنـگ ِ نکیسا را بـه یاد
هر زمـان نبض سه تارم در همایون میزند

از خلوص دل بگیرد راز هستی را به هیچ 
آن کـه‌ جامی از شـراب ناب گلگون میزند

با شـروع تکنوازی زیـر و بـم گـم می شود
در تنـور سینـه ی سازی کـه قـانـون میزند

گرچه دل را با نـوای خـوش نوازد روزگار 
فتنه ها می زاید از تاری که ایدون میزند

هـق هقم را بایـد از بانـو عسل پنهان کنم
تا نبیند سیل اشکـم را کــه بیـرون میزند