2 مرداد 1398

روی سیـم بی غنـا وقتی تلنگـر می زنم
اندکی محزون تر از کیهانِ کلهر می زنم

در گـروهِ عـارف و بسطامی و مِشکاتیان
میسپارم دل به آهنگی که درکُر می زنم

دل به رقص آید پیاپی از طنین زیر وبم
بس که ساز کوبه ای را با تبحـر می زنم

هـر زمانی لحنِ سازم بختیاری می شود
دف به دف در اشتیاق دختر لـر می زنم

میکشم چوب نوا را روی سیم‌"لا"و"سُل
میرسم وقتی به "ر"می"را میانبر میزنم

بارها تنبور ذهن از زیر و بم پر می شود
تا کــه آهنـگ حــزینی در تصور می زنم

من که مجـراهـای اشکم را ندارم اختیار
از تبــار ابـر و بارانم کــه شُرشُر می زنم

دردها دارم عسل بانوکه دائم نت به نت
در هـوایت نای نی را پُرتر از پُر می زنم