3 شهریور 1391

نگرفتی خبر از  گمشده  راهی گاهی
که بپرسی مگر  از حال‌ تباهی گاهی

سال ها منتظرم تا  که  برآورده کنی
آرزوهای  دلم   را  به  نگاهی  گاهی

دودِ اسپند غلیظی به تن کوچه زدم
که گزندت نزند چشم‌ سیاهی  گاهی

در پسِ پنجره ی خاطره ها  باد صبا
بزند  موی  تو  را   شانه  الهی گاهی

اززمانی که تو را عاشق دلبسته شدم
نزدم‌   زل به  طلوع رخِ ماهی  گاهی

می‌کنم ثانیه‌ هاشکوه که شاید بزنی
سر  به آلونک  ناکرده  گناهی  گاهی

توهمانی که بسنجی به ترازوی سخن
وزن  احساس مرا  با  پرِ کاهی گاهی

مهربانو عسلم زین بنه بر پشت نسیم
گذری کن به دل  سوخته  آهی گاهی