28 آذر 1395

باید از فاصله ها بین دو دل پُل بزنم
پلی از همـدلی و عشق و تعامُل بزنم

سمت جنگل بروم زیر درختان بلوط
کلبه ای رو به خدا با پَرِ  سنبُل  بزنم

روی چشمان پر از دلهره یِ پنجره ها 
پرده ی ململی از جنس تساهُل  بزنم

هوس گشتن اگر ثانیه ای زد به سرم
پرسه  در دور  و برِ باغ  گلایُل  بزنم

ذوق یخ بسته اگرتن به شکفتن بدهد
روی هر بیت غزل چادری از گل بزنم

من که در شهر غزل تارِ تبحر زده ام
ساز  گیراتری  از‌  نغمه ی  بلبل  بزنم

شب یلــــدا بنشینم به هوای  رخ یار
هم چنان با غزل خواجه‌  تفأل  بزنم

عکس بانو عسلم  را بسپارم  به نگاه
روی چشم و لب او ثانیه ها زُل بزنم

163 هفته قبل پاسخ

نجیب اکرم زاده

سلامجناب قیصری عزیزبنده از هنرمندان افغانستانی هستم و یکی از شعرهای شمادر سال ۱۳۹۶ توسط یک دوست عاشق دل پاک به دستم رسید و خواهش کردن که برای این شعر آهنگسازی کنم ولی نتونستم راه ارتباطی با شما پدا کنم اگر امکانش است برای من شماره بنده شماره تماس تان را بگذارید تا با شما در تماس بشم