6 اردیبهشت 1395

لبـت از جنس شهد ِ پـرتقـال است
شراب بوسه ات‌ نم‌نم حلال است

بــه زنــدانــــم کِشــد وقتی ببینـم
ترنج گـونه هایت را که چال است

تــو وقتی بــا رقیـبــم جـور باشی
دلم در ورطه ی‌جنگ وجدال است

تــو ای لیــلاتـــرین لیـــلای شعــرم
نمیدانی‌که‌مجنون راچه حال است

زدم دوش از کتاب خـواجــه فالی
جواب آمد کـه آمـالت محال است

گــــــذارد پا بـــه صحرای هـلاکت
هـرآنکس در پی صید غـزال است

عسل بانـو بیـا هــــم خـانه باشیم
بنای همــدلی عشق و وصال است