Next
Pervious
دسته ها
غزل
300
دو بیتی
202
آرشیو مطالب
اشعار پیشنهادی
وجودم را پر از احساس کردم
بکُش گاهی غم دیرینه ات را
عشقم، نفسـم، قند و نبات و شکلاتم
نازنینا رنگِ چشمت بی قرارم می کند
گر زبانم را نمی فهمی نگاهم را بفهم
لبت شیرین چو طعم پرتقال است
ﮐــــﻢ ﺑﮑﻦ ﺑﺎ ﻣﻬــــﺮﺑﺎنی هـــا ﻣــﺮﺍ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﺗﺮ
چنان داغم که در اعماق شبها
اندام و لب و چشم و رخِ یار قشنگ است
در عمر خود ندیدم بی اعتناتر از تو
یادِ ایّامی که بوسه بر رخِ گل می زدم
نـزن باران، نـــزن دیگـر دمــادم
گلچهره ی دور از وطنم خانه ات آباد
درون کوچه های شهر شیراز
حریر دامن سبزت مسیرِ بوی شب بوهاست
پری رویِ گل اندامم نگیر از من خیالت را
جهان ای روله جان از آه لرزید
نشد راضی بـه دیدارم دوباره
باید از فاصله ها بین دو دل پُل بزنم
روزها در ازدحام کوچه ها گُم مى شوم
شیدای توام ای عسل ِ لب شکلاتی
روزها بــا تنش و رنج و الم می گذرد
افتاد بـه بی راهه مسیرم کـــه اسیرم
دختر زیبای حافظ شعرِ پاک آورده ام
روزهائی که خیال ِ همه رويایی بـود
روزی که شدی ظاهر در جلوه ی زیبائی
بغیر از خط و خال و آب و رنگت
غزالِ هر غزل امشب توئی تو
شبی گفتا حرام اندر حرام است
ﺩﺭ کوچه ی شعر و غزل ﺁﺭﺍﻡِ ﺟﺎﻧﻢ ﺁﺭﺯﻭﺳﺖ
کنار شاخه ی ِ گیلاس و شاتوت
گویی که لبت بوسه به پیمانه زده
ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﯾﺎﺩﺕ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ
دوباره میخک و نسرین بیاید
وا نشد پنجره ای رو به خیابان دلم
دلم تنگ است و چشمم رو به دریاست
روزگاری اعتبار و شور و حالی داشتیم
هر روز دلم زیر غم تازه تری بود
بساط دلبری را رو به راه کن
دیگــر نـــدارم تـابِ زهــــرِ کینـه ات را
حرف ها دارم و از حرف شما می ترسم
رو به پایان می روم آغـاز را پیدا کنم
منتظر بـــودم بیائی ســـوی دامــم ای عزیز
ﺑـــــﻮئی ﺍﺯ بــاغ ﮔـــﻞ ﺁﯾــﺪ ﺭﻭﯼ ﺑﺎﻟﯿﻨــﻢ ﻫﻨﻮﺯ
با عشوه نگاهی به نگاهم کن و برگرد
تــو از نسل و تـبار آفـتابی
سالها رفت و ﺷﺒﯽ ﻣﺤـــــــﺮﻡ ﺭﺍﺯﻡ ﻧﺸﺪﯼ
الا ساقی به عشق روی ماهت
خالی از هر گونه رؤیایم خیالم را بده
ناگهان ﺳﺮﭘﯿﭽﯽ ﺍﺯ ﺣﮑـﻢِ ﻗﻀﺎ ﮐﻦ، ﻧﺎﺯﮔﻞ
چـو مهـتاب از تبارِ نور هستی
امـــروز تـوئی ساقی ﻣﯿﺨـﺎﻧﻪ ﻣﮕــﺮ ﻧﻪ
بـه ژرفای همـان برفی کـه بـر الـوند می خواهم
آرزو دارم که با لالایی ات خوابم کنی
بیچاره منم ای بت بیدادگرِ من
دلم تنگ از نبود روی عشق است
گرچه از روز ازل خاکِ ﮔﯿﺎﻩ ﺗﻮ ﺷﺪﻡ
سالــــــــها رفـت و نگـــفتی که چرا غمگــــینی
هرگـــــز ﻧﺸﺪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﺗﻮ ﮐــﻢ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ای دوست بیا کز من بیدل نفسی نیست
پریشان گشته ام از داد و فریاد
تو که گیسو بـروی شانه داری
بزن ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﮔﻞ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﮔﺮﺩﺩ
ای نام تـو بـر لبم خـوشایند
گمانم بر همـان سبک و سیاقی
صـدایت مِثـل باران دلـنواز است
ﺍﮔـﺮ جسمم بسوزد از ﺗﺐ ﻋﺸﻖ
دوتا چشم خمارت خواب دارد
ای قاصدک از راهِ طـویل آمده ای
همانا عشق واحساس آفریده
غزلیات علی قیصری
غزل
300
دو بیتی
202
آرشیو
الا ساقی به عشق روی ماهت
الا ساقی به عشق روی ماهتشدم آشفته چون زلف سیاهتبیا یک لحظه چشمت را به هم نهکه دل آتش نگیرد از نگاهت
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
179
به اشتراک بگذارید
×
الا ساقی به عشق روی ماهت
خداوندا کنم پیدا دلم را
خداوندا کنم پیدا دلم راهمان بالا بلندِ خوشگلم رابه من گفتا که روشن می نمایدشبانگاهی چراغِ منزلم را
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
170
به اشتراک بگذارید
×
خداوندا کنم پیدا دلم را
به هر صبحی که کردم یاد رویش
به هر صبحی که کردم یاد رویششنیدم لحظه لحظه بوی مویشگمان دارم چو پیکی نامه ام راکبوتر می برد گاهی به سویش
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
152
به اشتراک بگذارید
×
به هر صبحی که کردم یاد رویش
دیدی ز غمت زار و زبون شد دل من
دیدی ز غمت زار و زبون شد دل مندر وادی غم غرقه بخون شد دل مناز روز ازل بهره نبردی ز وفاهمواره جفا کن که نگون شد دل من
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
177
به اشتراک بگذارید
×
دیدی ز غمت زار و زبون شد دل من
به خدا دانم و دانی که به عشق تو اسیرم
به خدا دانم و دانی که به عشق تو اسیرمبه خدا دانم و دانی که به دنیا چه فقیرمآخر از این همه دردم ای به قربان تو گردمسوی منزل نمی آیی که به مای تو بمیرم
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
186
به اشتراک بگذارید
×
به خدا دانم و دانی که به عشق تو اسیرم
پریشان گشته ام از داد و فریاد
پریشان گشته ام از داد و فریادنگردد خاطرم یک لحظه ای شادهنوز از بیستون آید صداییبه یاد قصه ی شیرین و فرهاد
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
157
به اشتراک بگذارید
×
پریشان گشته ام از داد و فریاد
ای دوست گذر کن نفسی بر من دلخون
ای دوست گذر کن نفسی بر من دلخونشاید که شفایم بدهی زآن لب میگوناستاد وفا بوده ای از مکتب لیلیپیغمبر عشقی تو برای دل مجنون
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
157
به اشتراک بگذارید
×
ای دوست گذر کن نفسی بر من دلخون
ای دوست بیا کز من بیدل نفسی نیست
ای دوست بیا کز من بیدل نفسی نیستفریاد به دل مانده و فریاد رسی نیستچون گمشدگان بوده و در شهر غریبیماز یاد برفتیم و کسی یاد کسی نیست
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
159
به اشتراک بگذارید
×
ای دوست بیا کز من بیدل نفسی نیست
بساط دلبری را رو به راه کن
بساط دلبری را رو به راه کنبه من از گوشه ی چشمت نگاه منبرای آنکه کس ما را نبیندز گیسویت شب مه را سیاه من
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
209
به اشتراک بگذارید
×
بساط دلبری را رو به راه کن
من از چشمت نگاه را دوست دارم
من از چشمت نگاه را دوست دارمز رویت رنگ ماه را دوست دارمبیا آهسته امشب در سرایمکه در خلوت گناه را دوست دارم
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
155
به اشتراک بگذارید
×
من از چشمت نگاه را دوست دارم
خداوندا نه دل دارم نه دلبر
خداوندا نه دل دارم نه دلبربنالم تا شود گوش فلک کراگر دستم رسد باید درآرمدمار از روزگار بدتر از زهر
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
174
به اشتراک بگذارید
×
خداوندا نه دل دارم نه دلبر
بیا جانا تو ما را رهبری کن
بیا جانا تو ما را رهبری کنبه جای رهبری پیغمبری کناگر گفتم چرا چونی کجاییزلبخندی برایم دلبری کن
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
199
به اشتراک بگذارید
×
بیا جانا تو ما را رهبری کن
دلم تنگ از نبود روی عشق است
دلم تنگ از نبود روی عشق استامید زندگی از بوی عشق استمگر باد صبا با خود بیاردنسیمی را که در گیسوی عشق
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
167
به اشتراک بگذارید
×
دلم تنگ از نبود روی عشق است
نمی دانستم ای بانو که کُردی
نمی دانستم ای بانو که کُردیمثال برگ گل زیبا و تُردیبدور از چشم من بودی ولیکندلم را بارها با عشوه بردی
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
182
به اشتراک بگذارید
×
نمی دانستم ای بانو که کُردی
به هر جایی که ظلم و اختناق است
به هر جایی که ظلم و اختناق استشدیدا اصل قانون در محاق استعدالت را زمین بگذار و بگذرکه اینجا دائما حق با چماق است
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
164
به اشتراک بگذارید
×
به هر جایی که ظلم و اختناق است
به سویت آمدم با عشق و احساس
به سویت آمدم با عشق و احساسملاقاتت کنم در باغ گیلاسکشیدم از سر تو روسری راکه ریخت از شانه هایت یک بغل یاس
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
195
به اشتراک بگذارید
×
به سویت آمدم با عشق و احساس
همان روزی که گشتم ناشکیب
همان روزی که گشتم ناشکیبشدم شیدای چشم دلفریبتتو راندی از بهشتم تا که هرگزنچینم میوه ای از باغ سیبت
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
158
به اشتراک بگذارید
×
همان روزی که گشتم ناشکیب
بدون روی خوبت خواب تعطیل
بدون روی خوبت خواب تعطیلتب عشق و شب مهتاب تعطیلاگر یک شب در آغوشم نباشیدوبیتی با شراب ناب تعطیل
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
182
به اشتراک بگذارید
×
بدون روی خوبت خواب تعطیل
میان لاله ها مانند سابق
میـان لالـــه هـا مــانند سابقتویی نازک تر از برگ شقایقشبیه چهـره ات هرگز ندیدمتو را با هر گلی کردم مطابق
( علی قیصری )
1
24 تیر 1392
0
158
به اشتراک بگذارید
×
میان لاله ها مانند سابق
چنان می روید این جا خشکسالی
چنان می روید این جا خشکسالیکه قحطی می شود حالی به حالیدراین وادی بسی دلخسته دیدمزمستان را به روی دار قالی
( علی قیصری )
1
24 تیر 1392
0
152
به اشتراک بگذارید
×
چنان می روید این جا خشکسالی
ترازوی قضا را بسکه کج کرد
ترازوی قضا را بسکه کج کردحسابی ملت ما را فلج کردچو زشتی پیش مردم شد نمایانخبر آمد که قاضی قصد حج کرد
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
154
به اشتراک بگذارید
×
ترازوی قضا را بسکه کج کرد
هنوز از عشق و احساسی که دارم
هنوز از عشق و احساسی که دارمتو هستی جای الماسی که دارمتو را در جای امنی می گذارمفقط از شک و وسواسی که دارم
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
163
به اشتراک بگذارید
×
هنوز از عشق و احساسی که دارم
به روی شانه ها گیسویت آویخت
به روی شانه ها گیسویت آویختهزاران شاخه گل از دامنت ریختنگاهم کردی و لبهای سرختدلم را از هوسناکی برانگیخت
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
191
به اشتراک بگذارید
×
به روی شانه ها گیسویت آویخت
"الا یا ایهـــاالْسّاقی" کجائی
"الا یا ایهـــاالْسّاقی" کجائیعــلاج درد بی درمان مــائیأدر کاساً ، شده پیمانه خالیبیا تا ساغرم را پـُــر نمـائی
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
194
به اشتراک بگذارید
×
"الا یا ایهـــاالْسّاقی" کجائی
توی گوشم خش پاییز توست
توی گوشم خش پاییز توستلحظه هایم دائماً لبریز توستبوی بودن بوی عشق و زندگی بی گمان در جامه ی گلریز توست
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
128
به اشتراک بگذارید
×
توی گوشم خش پاییز توست
ﺑﯿﺎ ﺑﺎﻧﻮ ﻏـــﺰﻝ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﻣﺸﺐ
ﺑﯿﺎ ﺑﺎﻧﻮ ﻏـــﺰﻝ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﻣﺸﺐﺯ ﻟﺒﻬﺎﯾﺖ ﻋﺴﻞ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﻣﺸﺐﺩﺭﺁﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻨﺖ ﭘﯿـــــﺮﺍﻫـﻨﺖ ﺭﺍﮐﻪ ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﻐﻞ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﻣﺸﺐ
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
163
به اشتراک بگذارید
×
ﺑﯿﺎ ﺑﺎﻧﻮ ﻏـــﺰﻝ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﻣﺸﺐ
تو تنها دختر زیبای ایلی
تو تنها دختر زیبای ایلیکه ذاتاً خوشگل و ناز و شکیلیبتاز ای گل که در دشت شقایقعشایر زاده ای ناب و اصیلی
( علی قیصری )
1
24 تیر 1392
0
204
به اشتراک بگذارید
×
تو تنها دختر زیبای ایلی
به من گفتی بهشتی پر ز تاک است
به من گفتی بهشتی پر ز تاک استشرابش طاهر و مطبوع و پاک استولــــی گــویی ننوش از آب انگوراگـر آن جـا روا اینجا چه باک است
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
160
به اشتراک بگذارید
×
به من گفتی بهشتی پر ز تاک است
امان ﺍﺯ ﻧﺎﻣﻪ ﻫــﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
امان ﺍﺯ ﻧﺎﻣﻪ ﻫــﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪﻏـﺰﻝ ﺭﯾﺰﻡ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﯾﺎ ﺗــﺮﺍﻧﻪ؟ﻣﻘﺪﺱ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﮐﺮﺩﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕﺗـﻮ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧـــﺪﺍﻭﻧﺪِ ﯾﮕﺎﻧﻪ
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
201
به اشتراک بگذارید
×
امان ﺍﺯ ﻧﺎﻣﻪ ﻫــﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
ﺧـــﺮﺍﺏ ﺍﺯ ﺧـــﻮﺭﺩﻥ ﻗﺪﺭﯼ ﺷﺮﺍﺑﻢ
ﺧـــﺮﺍﺏ ﺍﺯ ﺧـــﻮﺭﺩﻥ ﻗﺪﺭﯼ ﺷﺮﺍﺑﻢﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﯽ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﭘﯿﭻ ﻭ ﺗﺎﺑﻢﺑﮕﯿﺮ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻣـــــــﻦ ﺳﺎﻏﺮﻡ ﺭﺍﺍﻻ ﯾﺎ ﺍﯾـﻬﺎ ﺍﻟﺴّﺎﻗﯽ ﺧــــــــــﺮﺍبم
( علی قیصری )
0
24 تیر 1392
0
157
به اشتراک بگذارید
×
ﺧـــﺮﺍﺏ ﺍﺯ ﺧـــﻮﺭﺩﻥ ﻗﺪﺭﯼ ﺷﺮﺍﺑﻢ
1
(current)
2
(current)
3
(current)
4
(current)
5
(current)
6
(current)
7
(current)
8
(current)
9
(current)
10
(current)
11
(current)
12
(current)
13
(current)
14
(current)
15
(current)
16
(current)
17
(current)
کانال غزل ها
کانال دوبیتی ها
اینستاگرام
فیسبوک
©
کلیه حقوق مادی و معنوی این وبسایت متعلق به علی قیصری می باشد
طراح و برنامه نویس سایت : سهراب قیصری
Modal title
×