26 بهمن 1393

خالی از هر گونه رؤیایم خیالم را بده
بی پر و بالم فقط پرهای بالم را بده

در میان اضطراب و موج های پر تنش
لحظه های پر سکوت و گنگ و لالم را بده

من تو را در شعرهایم ناز و زیبا ساختم
جلوه هایم را نمی خواهی جمالم را بده

محتمل هست اینکه روزی رو به روی هم شویم
همدلی کن تا به فردا احتمالم را بده

تا به کی باید بمانم پشت پرچین منتظر
گر نمی خواهی بمانم سیب کالم را بده

من که دائم  می زنم در بین پرسش دست و پا
پاسخم را گر نمی دانی سؤالم را بده

جویبار جاری شعر و غزل را بسته ای
سرزمین چشمه ی شعر زلالم را بده

بیت آخر ای عسل هم در عمل مخصوص توست
دفترم را تا نبستی حس و حالم را بده