1 بهمن 1396
زل زدم بر باغ رخسارت بهار آمد بیاد
تار گیسو را سوا کردی سه تار آمد بیاد
از گرامافون شنیدم قطعه ای از رودکی
بوی ِ جوی ِ مولیان و یادِ یار آمد بیاد
رنگ لب را کرده ای قرمز ولی در خاطرم
خوشه یِ انگورِ ناب خوشگوار آمد بیاد
آن چنان نازی که در حینِ تبسم کردنت
دانه هایِ سرخ و شیرینِ انار آمد بیاد
مینوشتم پشت میزم از تو و اسطورهها
شرح حالِ چهره هایِ ماندگار آمد بیاد
در خیابانِ نمازی چادر افتاد از سرت
دلگشای ِ حافظ ِ والا تبار آمد بیاد
صبحِ فردا آمدن را پیشه کن بانو عسل
در نبودت کوچه های انتظار آمد بیاد