31 مرداد 1396

گرچه می دانم کــه گاهی بی قرارم نیستی
بی قـــــرارت می شوم وقتی کنارم نیستی

با همین حــالی که دارم با خیالت دلخوشم 
در کـــــــنارم هستی و در اختیـارم نیستی

در کجـــایِ زندگی پیــدا کنم جــای تــو را 
همچنان در کـــوچه هـــای انتظارم نیستی

مانده ای از بخت واقبالم مگر در پشت ابر
لااقـــل یک لحظه در شبهای تـارم نیستی

با نگاهی باورم شد کـــــــز نـژاد بــــــرتـری
گـرچه می دانم کـــه ذاتاً هم تبـارم نیستی

ارغنونم را سرِ شبهــــا به عشقت می زنـم 
مرتعش از نغمــه های چنگ و تارم نیستی

ای خــدای دلربایان با تــو می گویم سخن
بی گمان گاهی به فکـــر روزگـــارم نیستی

بهتر آن باشد بپوسم ای عسل در زیر خاک
مثل گلهــــای شقــایق بــر مـــزارم نیستی

76 هفته قبل پاسخ

مطلیب

[email protected]