12 اردیبهشت 1395

گرچه حالم را نمی فهمی نگاهم را بفهم
قطره های اشک‌ِ سرد بی گناهم را بفهم

لرزشِ  پیوسته ای دارد صدای هق هقم
های هایِ گریه در  هنگام  آهـم  را بفهم

روزگار سرد و تاریکی دچارم  شد رفیق
بختک ِ افتاده بر بخت ِ سیاهم را بفهم

با زبان اشکِ نم نم با تو میگویم سخن
معنیِ نا گفته هایِ  در   نگاهم  را بفهم

می تراود بغض های شعرم از چشم قلم‌ 
در غزل ها شکوه های گاه گاهم را بفهم

قصد همراهی ندارد کفشم از دلخستگی
قصه هایِ  نا رفیقِ  نیمه  راهم را بفهم

درنبودت پیش‌چشم‌ ناکسان‌ضایع شدم
لااقل‌  بانو  عسل  حالِ   تباهم را  بفهم